فیک عشق در مدرسه[پارت ۲♤]
تو حال خودم بودم همون دختره یان جی
زد روشونم
یان جی:چکار به عشقم کردی؟؟؟؟
+عشقت بخوره تو سرت انگار با همه مشکل داره
این و گفتم و سریع از پیشش رفتم
رفتم سمت بوفه و یه ویفر کاکائویی خریدم و رفتم نشستم نشستم رو سکوه
بازش کردم
تا خواستم اولین گازمو بزنم
شوگا اونو ازم قاپید و از راه دور پرت کرد تو سطل آشغال
+دردت چی بود؟؟؟
شوگا:آزار و اذیت تو
+آره دیگه مامان و بابا نداشتی تربیتت کنن
این و که گفتم آتیشی شد
شوگا:از این بعد بیشتر مراقب خودت باش چون قرار زنگ بعد زیر مشت و لگد خون از دماغت بیاد
+به همین خیال باش
زنگ کلاس خورد
بعد کلاس اومدم بیرون همینطوری داشتم گشت میزدم که یه دختری اومد سمت
دختر:ترو خدا بیا عشقم پشت مدریه زخمی شده
منم خیلی ناراحت شدم براش دنبالش رفتم
اما دیدم چند تا دختر و پسر با پوزخند بهم نگاه میکنن
دیدم شوگا لبخند زشتی زد و گفت
شوگا:شروع کنین
دوتا از پسرا اومدن سمتم تا خواستم فرار کنم هردو از پشت گرفتنم
شوگا اومد نزدیک و گفت
شوگا:بهت گفته بودم
بهد با مشت زد تو صورتم
لامصب مشتاش خیلی سنگین بودن
تو دهنم خودم خون حس میکردم
یان جی رفت پشت سرم و هولم داد و با مغز خوردم زمین
بعد زنگ خورد و همشون رفتن
منم تو همون حال مونده بودم چون نمیتونستم بلند شم
که یه دفعه یه پسری اومد سمتم
پسر:حالت خوبه؟؟؟؟
+ممنونم...شما؟؟
پسر:اوه.....سلام من هوپی ام جی هوپ
+مرسی که کمکم میکنه
بعد هوپی منو بلند کرد و برد به سمت روشویی ها
دست و صرتمو شست و چسب زخم زد روش
هوپی:بعد مدرسه میبیرمت دکتر
+نه ممنون
هوپی:کی این بلا و سرت اورد
من:شوگا بود
هوپی:عجب یعنی هنوز عبرت نگرفته؟؟
من:میشناسی
هوپی:آره راستش......
زد روشونم
یان جی:چکار به عشقم کردی؟؟؟؟
+عشقت بخوره تو سرت انگار با همه مشکل داره
این و گفتم و سریع از پیشش رفتم
رفتم سمت بوفه و یه ویفر کاکائویی خریدم و رفتم نشستم نشستم رو سکوه
بازش کردم
تا خواستم اولین گازمو بزنم
شوگا اونو ازم قاپید و از راه دور پرت کرد تو سطل آشغال
+دردت چی بود؟؟؟
شوگا:آزار و اذیت تو
+آره دیگه مامان و بابا نداشتی تربیتت کنن
این و که گفتم آتیشی شد
شوگا:از این بعد بیشتر مراقب خودت باش چون قرار زنگ بعد زیر مشت و لگد خون از دماغت بیاد
+به همین خیال باش
زنگ کلاس خورد
بعد کلاس اومدم بیرون همینطوری داشتم گشت میزدم که یه دختری اومد سمت
دختر:ترو خدا بیا عشقم پشت مدریه زخمی شده
منم خیلی ناراحت شدم براش دنبالش رفتم
اما دیدم چند تا دختر و پسر با پوزخند بهم نگاه میکنن
دیدم شوگا لبخند زشتی زد و گفت
شوگا:شروع کنین
دوتا از پسرا اومدن سمتم تا خواستم فرار کنم هردو از پشت گرفتنم
شوگا اومد نزدیک و گفت
شوگا:بهت گفته بودم
بهد با مشت زد تو صورتم
لامصب مشتاش خیلی سنگین بودن
تو دهنم خودم خون حس میکردم
یان جی رفت پشت سرم و هولم داد و با مغز خوردم زمین
بعد زنگ خورد و همشون رفتن
منم تو همون حال مونده بودم چون نمیتونستم بلند شم
که یه دفعه یه پسری اومد سمتم
پسر:حالت خوبه؟؟؟؟
+ممنونم...شما؟؟
پسر:اوه.....سلام من هوپی ام جی هوپ
+مرسی که کمکم میکنه
بعد هوپی منو بلند کرد و برد به سمت روشویی ها
دست و صرتمو شست و چسب زخم زد روش
هوپی:بعد مدرسه میبیرمت دکتر
+نه ممنون
هوپی:کی این بلا و سرت اورد
من:شوگا بود
هوپی:عجب یعنی هنوز عبرت نگرفته؟؟
من:میشناسی
هوپی:آره راستش......
۵۰.۲k
۳۰ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.